در رستوران دانشجویی اسرائیلی ها روزی بر سر میز نهار روزنامه ی لوموند را می خواندم. سر مقاله اش تحلیلی بود از کودتایی که در بولیوی پرداخته بودند. کنار دستمن یک دانشجوی اسرائیلی نشسته بود.سرش را به زحمت خم کرده بود و با کنجکاوی می کوشید تا صفحه ای را که از لای صفحات روزنامه بیرون آمده بود را بخواند، گفتم کدام صفحه را می خواهید؟ گفت صفحه ی بورس ها را.آن را گرفت و ملتهبانه و دقیق نوسان قیمت کالاها و ارز ها را بررسی می کرد. فکر کردم شاید تاجر است هیچ نگفتم اما او اعجابش را نتوانست پنهان کند و پرسید که سر مقاله ی سیاسی به کار شما چه می آید؟ مگر سیاستمداری از بولیوی هستید؟ گفتم نه، دانشجویی ایرانی ام . . .
گفتم شما مگر تاجر فرانسوی اید؟گفت نه، دانشجویی اسرائیلیم اما به هر حال در پاریس زندگی می کنم و لاجرم تحول بورس و تغییر ارز در زندگی ساده ی دانشجویی هم بی اثر نیست.مطالعه ی صفحه ی سوم لوموند که صفحه ی اقتصادی است به من این آگاهی را میدهد که مثلا بدانم سال دیگر هم بلیط غذا همین هفده ریال خواهد ماند یا نه، زیرا اگر وضع فرانک در میان پول های دیگر دنیای سرمایه داری با همین منحنی رو به تزلزل رود احتمالا بلیط غذای رستوران های دانشجویی از سال دیگر هفده و نیم تا هجده ریال خواهد شد و همینطور چیز های دیگری که به یک زندگی دانشجویی بسته است، از قبیل کفش و لباس و اتوبوس و کرایه خانه و قیمت کاغذ و مداد و میوه و قهوه.اما سر مقاله یا تفسیر سیاسی یا اخبار خارجی لوموند که برای شما روشن میکند که مثلا کودتای نظامی بولیوی راست است یا چپ،ساخت "سیا" بوده است یا سفید یا سرخ یا عوامل داخلی، برای زندگی واقعی شما و مسائلی که اکنون شما با آن در تماسید چه نتیجه ای دارد؟
لحظه ای در هم نگریستم و دیدم که ما دو دانشجوی هم سن و هم عصر و هم رشته تا کجا در چشم یکدیگر احمقیم!
معلم شهید- علی شریعتی
دانشجویی که سال آخردانشکده خودرامیگذراندبه خاطرپروژهای کهانجام دادهبود جایزهاول را گرفت.
او در پروژهخود از 50 نفرخواسته بودتادادخواستیمبنی برکنترل سخت یاحذفمادهشیمیایی « دی هیدروژنمونوکسید» توسط دولت را امضا کنند وبرای ایندرخواست خود، دلایل زیر را عنوانکرده بود:
1- مقدار زیادآن باعث عرقکردن زیاد واستفراغمیشود.
2-عنصر اصلیباران اسیدیاست.
3- وقتی به حالتگاز درمیآیدبسیارسوزانندهاست.
4-استنشاقتصادفی آنباعث مرگ فردمیشود.
5- باعث فرسایش اجساممیشود.
6- حتی روی ترمزاتومبیلهااثر منفیمیگذارد.
7- حتی درتومورهایسرطانی یافتشده است.
از پنجاه نفرفوق، 43 نفردادخواست راامضا کردند.
6نفر به طورکلیعلاقهاینشان ندادند.
و اما فقط یکنفرمیدانست کهمادهشیمیایی « دیهیدروژنمونوکسید » در واقع همانآب است!
عنوان پروژهدانشجویفوق « ما چقدرزود باورهستیم » بود!!
یکبار دیگردلایل رابخوانید میبینید همهخواص آبهستند.
اکثر مصاحبهشوندگان نیویورکی در پاسخ به این سوال که نام پایتخت ایران چیست و رییسجمهور آن کیست، با سردرگمی تمام و جوابهای عجیب پاسخ دادند.
به گزارش مشرق، در حالی که به انتخابات ریاست جمهوری 2012 آمریکا نزدیکتر میشویم، اکثر کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا برای این که بتوانند نظر حامیان اصلی خود یعنی صهیونیستها را جلب کنند، دست به موضعگیریهای خصمانه علیه ایران زده و حتی تا جایی پیش میروند که تمایل خود را برای اعلام جنگ نظامی با ایران مطرح میسازند. آنها در اکثر اظهارات خود غولی بیشاخ و دم از ایران برای مردم خود ساخته و این در حالیست که اکثر مردم آمریکا چیز چندانی در مورد ایران نمیدانند و کاملاً تحت تأثیر تبلیغات منفی رسانههای آمریکا قرار دارند.
شبکه خبری راشا تودی در گزارش اخیر خود دست به پرسیدن سوالاتی از مردم آمریکا در مورد ایران زد. این گزارش تصویری به خوبی نشان میدهد که اکثر مردم آمریکا اندک اطلاعی در مورد کشور ما نداشته و حتی نمیدانند که نام پایتخت ایران چیست و یا رییسجمهور ما کیست.
در این گزارش، اکثر سوالشوندگان قادر به پاسخدهی به سوالات ابتدایی مصاحبهکننده نبوده و یا اینکه پاسخهای عجیبی به سوالات کاملاً ابتدایی وی میدهند. پاسخهای ارائهشده به این سوال که «پایتخت ایران کجاست؟» اینگونه است:
· نمیدونم.
· جواب منفیست.
· کی اهمیت میده.
· بله میدونم. میپرسی که کجاست. نمیتونم بهت بگم. بسیار سریست.
در پاسخ به این سوال که «رییسجمهور ایران کیست؟» نیز فقط یکی از مصاحبهشوندگان پاسخ درست را میدهد و مابقی اظهار بیاطلاعی کرده و حتی یکی از آنها رییسجمهور ایران را با رییسجمهور فقید کره شمالی اشتباه گرفته و میگوید: «وی اخیراً مرده است.»
در این گزارش همچنین عکسی از محمود احمدینژاد به سوالشوندگان نشان داده میشود و از آنها پرسیده میشود که این شخص کیست. آنها در پاسخ به این سوال اینگونه پاسخ میدهند: پاکستانیه // شبیه اسامه است // رییسجمهور عراقه.
حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان، شب گذشته در مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان با اشاره به برخی مشکلات و نابسامانی های موجود در کشور، از مردم عذرخواهی کرد.
به گزارش فرارو این واعظ مشهور که مراسم احیای وی در حسینیه همدانی های مقیم تهران، واقع در خیابان ری، یکی از شلوغترین برنامه های تهران است، دیشب پس از چند بار قسم خوردن گفت: ما که شعار دادیم، منبر رفتیم، برای انقلاب بیانیه دادیم، شما مردم را تشویق به انقلاب کردیم، دنبال میز و پست نبودیم و نیستیم.
وی افزود: ما وقتی به دنبال انقلاب و پیروزی آن بودیم ،چنین وضعی که در کشور پیش آمده را نمی خواستیم.
حاج شیخ حسین انصاریان در این مراسم گفت: ?مردم! ما را ببخشید؛ ?ما به شما وعده هایی دادیم که عملی نشد. نمی خواستیم شما در فشار باشید. ما نمی خواستیم فساد و گرانی ، گریبان مردم را بگیرد.
وی ?با بیان این که در برخی موارد انقلاب به دست نا اهلان و قدرت طلبان افتاده، از مردم طلب بخشش کرد.
به گزارش خبرنگار فرارو، در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، حجت الاسلام و المسلمین نقویان نیز در مسجد الشهدا واقع در خیابان آهنگ ، از خدا خواست که پدیده دروغگویی گسترده را از جامعه امروز ایران از میان بر دارد.
وی گفت : امروز از بالا تا پایین، همه به هم دروغ می گویند. مسولان ، آمار ها و گزارش های دروغ به مردم می دهند و حتی پدر به همسر و فرزندان، و همسران و فرزندان به پدران و همه به هم دروغ می گویند.
این روحانی مشهور ، که برنامه هایش در صدا و سیما طرفداران پر شماری دارد، در پایان سخنانش ، از خداوند بزرگ خواست تا رهبر معظم انقلاب را به سلامت دارد و افزود: اگر ایشان نباشند، مردم برای رضای خدا یکدیگر را خواهند کشت!
اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در مراسم افطاری جامعه اسلامی مهندسین با واکنش فرزند شهید مطهری مواجه شد.
علی مطهری در گفت?وگو با خبرآنلاین، در واکنش به اظهارات اخیر غلامعلی حدادعادل که گفته بود رهبر معظم انقلاب توصیه کرده?اند که اصولگرایان یک فهرست انتخاباتی بدهند، گفت: فرضا ایشان به طور خصوصی چنین سخنی گفته باشند، اما اعلام عمومی آن کار شایسته?ای نیست. شاید مقام معظم رهبری، به اصلاح طلبان نیز چنین توصیه?ای کرده باشند.
وی افزود: نباید به گونه?ای سخن بگوییم که چنین برداشت شود که رهبر گرانقدر انقلاب فقط رهبر اصولگرایان هستند. به علاوه وقتی ایشان یک فهرست انتخاباتی را منسوب به رهبری می?کنند، از همان ابتدا رهبر را در یک طرف رقابت قرار داده?اند.
به گفته وی، به این ترتیب عده?ای تلاش می?کنند که این فهرست حتما رای بیاورد و برخی معاندین هم تلاش می?کنند که آن فهرست رای نیاورد و فضا دو قطبی می?شود. این آغاز ماجراست.
نماینده تهران با بیان اینکه صحبت?های حدادعادل، خودش را نقض می?کند، ادامه داد: یعنی چون یک فهرست دادن اصولگرایان، موجب می?شود که پای رهبری به میان بیاید و مخاطراتی در پی داشته باشد، پس حتما باید دو یا سه فهرست داده شود تا فهرستی به نام فهرست رهبری در کار نباشد و ان مشکل از بین برود.
مطهری با تاکید بر اینکه مقام معظم رهبری، رهبر همه آحاد جامعه هستند و نسبت ایشان به اصولگرایان و اصلاح طلبان یکسان است، گفت: از آقای دکتر حداد که فرد حکیمی هستند چنین نقل قولی انتظار نمی?رفت.
شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش اعتراف زور زوری ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با خودکار آبی
نوشته شوی با خط کتابی
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه یا کتک عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا
البته از دید بنده انتخابات ریاستجمهوری دهم، قبل از شمارش آرا مخدوش بود و ادله قانونی هم برای این مساله دارم و اگر در جایی بخواهند به این مساله رسیدگی کنند من حاضرم ادله خودم را ارائه کنم. یعنی قبل از رسیدن به موضوعاتی چون شمارش و تقلب و این گونه مسائل، از دید من طبق قانون انتخابات ریاستجمهوری و قوانین جاریه کشور در امر انتخابات، انتخابات ریاستجمهوری دهم مخدوش بود....
امام خمینی از ابتدا معتقد به حق جمهور و حق عامه مردم در تعیین سرنوشت خودشان بودند و لذا فرمودند که نظام سیاسی ما جمهوری اسلامی است. مقصود از جمهوری این است که تمام امور در کشور مبتنی بر تصمیم و ارائه مردم است. اسلامی بودن آن هم از آن جهت است که چون اکثریت قاطع مردم مسلمان هستند، این نظام سیاسی که مردم انتخاب میکنند به احترام همین ملت مسلمان، احکام اسلام را حاکم میکند.
این موضوعی که شما فرمودید آیا با نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) تضاد ندارد؟
با آن شکلی که امام مطرح فرمودند خیر، ولی با بعضی تفاسیر که امروزه از سوی برخی مطرح میشود، چرا. پاسخ به این سوال شما بستگی به این دارد که ما ولایت فقیه را چگونه معنا کنیم. براساس تعریف امام، اول اصل نظام را مردم باید انتخاب کنند لذا ایشان بعد از پیروزی انقلاب رفراندوم گذاشتند و از مردم ایران پرسیدند که آیا شما جمهوری اسلامی میخواهید یا نمیخواهید؟ اگر مردم در سال 58 میگفتند که ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم به اعتقاد من قطعا امام به حوزه برمیگشتند و تکلیف را از خودشان ساقط میدیدند، اما مردم آگاهانه و مشتاقانه، جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. در نظام اسلامی حاکم، شرایطی دارد و این شرایط، همان شرایط منصب ولایت فقیه است. بر این اساس، رئیس حکومت در نظام اسلامی باید شرایطی داشته باشد که از جمله آنها عدالت، تدبیر، مخالفت با هوای نفس، قدرت اداره جامعه و حفظ منافع ملت است.
آیا نظر امام در زمینه ولایت فقیه، این نبوده است که اسلامیت از جانب الهی سرچشمه میگیرد و این جمهوریت است که قالب حکومت را تعیین میکند؟
اینکه رابطه ولایت فقیه با مسائلی چون آزادی چگونه است یک بحث تخصصی است و ما وارد آن شدیم.
من بیشتر میخواهم به رابطه جمهوریت و اسلامیت بپردازیم.
جمهوریت یعنی اینکه مردم در انتخاب نوع حکومت آزادند.
به همین دلیل هم جمهوری اسلامی به همه پرسی گذاشته شد.
بله، به همهپرسی گذاشته شد و مجددا قانون اساسی هم به همهپرسی گذاشته شد و امام خمینی انتخاب مقامات و مسوولان نظام را هم به مردم واگذار کردند و این مقامات ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس و حتی رهبری را نیز شامل میشود. به این معنی که ولایت فقیه به خودی خود ولایت ندارد. البته طبق نظریه امام خمینی، فقیه واجد شرایط بالقوه ولایت دارد و اگر صد تا فقیه، شرایط لازم منصب ولایت فقیه را داشته باشند، اینها بالقوه ولایت دارند اما استقرار هر یک از اینها منوط به انتخاب مردم است و اگر مردم یکی را انتخاب کردند، بقیه فقها باید در دایره این حکومت تشکیل یافته عمل کنند....
البته من در اینجا اشکالات اساسی به روند انتخابات خبرگان دارم و معتقدم که تا حدود زیادی، انتخابات خبرگان از چارچوبهای انتخابات آزاد خارج شده است و کسانی که درصدد دفاع از ولایت فقیه هستند باید این نقیصه را برطرف کنند. حالا من درصدد نقد روند انتخابات خبرگان نیستم اما اجمالا عرض میکنم که در دنیای امروز ما نمیتوانیم مسائل حقوق اساسی را که در قانون اساسی خودمان هم به رسمیت شناخته شدهاند نادیده بگیریم و از کنار آنها بگذریم. ما نباید اجازه بدهیم که در گذر زمان، این روندها تبدیل به شیوه و سنتهای سلیقهای سیاسی شوند و بعد از یک مدت چشم باز کنیم و ببینیم که از انتخاب و آزادی انتخاب فقط اسمی باقی مانده است.
من متاسف هستم از این که بگویم در قضیه خبرگان، این اتفاق تا حدودی رخ داده است. من این مساله را از باب دلسوزی عرض میکنم و باید مجلس و مجمع تشخیص و مجلس خبرگان، نواقص انتخابات مجلس خبرگان را برطرف کنند. حتی از طرف اسلام و خود امام هم این مساله قابل قبول نبود که یک گروه که برگزارکننده انتخابات و ناظر بر انتخابات هستند، خودشان هم کاندیدا باشند. در هیچ جای دنیا هم چنین مسالهای قابل قبول نیست.....
من نمیخواستم وارد آسیبشناسی قانون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شوم و بحث من بیشتر در حوزه مشروعیت و مقبولیت بود و اجمالا نتیجه صحبت من این است که رای مردم هم پایه مقبولیت است و هم مشروعیت. این که گفته شود مشروعیت ولی فقیه از آسمان است و مقبولیت او از زمین، این حرف درست نیست. به تعبیر دیگر ولیفقیه باید شرایطی را که در منابع دینی ذکر شده داشته باشد و این جنبه آسمانی قضیه است، اما ولی فقیه تا از سوی مردم برگزیده نشود، شرعا به مقام ولایت نمیرسد و اگر ما غیر از این بگوییم معنای آن این است که تمام فقها در عرض هم ولایت دارند.
ایشان در این خصوص گفتهاند: پیروی از رسول اکرم به حکم خداست، پیروی از متصدیان حکومت و ولیامر نیز به حکم الهی است.
بله کاملا درست است و این همان توضیح حرفهای بنده است. جنبه مشروعیت نظام همانی است که عرض کردم و حاکم جامعه باید دارای شرایطی باشد که در شرع تعیین شده است. لذا اگر فردی را مردم به اتفاق آرا برای حکومت یک کشور اسلامی انتخاب کنند اما آن فرد شرایطی را که در اسلام برای منصب رهبری تعیین شده نداشته باشد، ولایت او ولایت اسلامی نخواهد بود ولو این که او همان طور که عرض کردم به اتفاق آرای مردم انتخاب شده باشد. اما در طرف دیگر اگر کسی تمام شرایط ولایت را در بالاترین مرتبه داشته باشد و افقه فقها و قویترین مدیر جامعه باشد ولی مردم او را انتخاب نکنند باز او مشروعیت ندارد.
زمانی که امام خمینی در پاریس بودند خبرنگاری از ایشان پرسید که آیا شکل حکومت مورد نظر شما مانند همان خلافت اسلامی است که در زمان علی(ع) بود؟ امام در پاسخ فرمودند که شکل حکومت ما با اقتباس از سیره نبی اکرم و شیوه امیرالمومنین(ع)، جمهوری اسلامی است که توسط مردم تعیین میشود و در ادامه میفرمایند: اسلام به ما اجازه نداده است، رسولالله به ما اجازه نداده است، امیرالمومنین به ما اجازه نداده است که ما چیزی را به مردم تحمیل کنیم که آنها نمیخواهند. اینها عین جملههای امام است و ایشان با صراحت فرمودند که اسلام، پیامبر و امیرالمومنین به ما اجازه ندادهاند که ما چیزی را به مردم تحمیل کنیم که آنها نمیخواهند. بنابراین انتخاب مردم در مشروعیت نظام مطرح است. حال سوالی را در اینجا مطرح میکنند و آن این است که اگر صرف داشتن شرایط آسمانی ولایت، کافی باشد، این سخن امیرالمومنین را چگونه توجیه میکنید که میفرمایند: اگر حضور گسترده مردم نبود و حجت بر من تمام نمیشد، مبنی بر این که جامعه مرا میخواهد، من عنان شتر خلافت را بر پشت آن میانداختم و عطایش را به لقایش میبخشیدم. آیا امیرالمومنین حق گفتن چنین جملهای را داشت؟
این نشان میدهد که حتی امیرالمومنین که در روز عید غدیر مستقیما از سوی خداوند منصوب به ولایت شد میفرماید که اگر مردم جمع نشده بودند این امر را نمیپذیرفت. آیا این مساله به این معنی است که حضرت امیر العیاذبالله از زیر بار تکلیف الهی شانه خالی میکردند؟ مسلما چنین نیست و امام خمینی هم به استناد همین سخن است که میفرمایند حق نداریم چیزی را به مردم تحمیل کنیم.
اتفاقا این مساله، بسیار حرف عقلایی و قابل پذیرشی در دنیای امروز است ولی متاسفانه، برخی ولایت فقیه را در دنیای امروز یک مقام تحمیلی فراقانونی معرفی میکنند در حالی که واقعا ولایت فقیه آن طور که امام تعریف میکردند یک نظام مترقی است.
امام خمینی در جایی میفرمایند که اختیارات ولیفقیه در اداره جامعه، همان اختیارات پیامبر و امیرالمومنین است، اگر کسی تصور کند که اختیارات امیرالمومنین در اداره جامعه کمتر از پیغمبر است و یا کسی تصور کند اختیارات ولیفقیه در اداره جامعه، کمتر از اختیارات امیرالمومنین است، ولایت و نبوت را نفهمیده است.
امامخمینی در همینجا میفرمایند البته این اختیارات در دست کسی است که اگر یک استبداد بورزد و یک گناه مرتکب شود خود به خود از مقام ولایت، منعزل است. یعنی عزل او قهری است و قبل از اینکه خبرگان و دیگران او را عزل کنند خودبهخود عزل میشود. به تعبیر دیگر اگر حاکم اسلامی، خودش میداند که اهل گناه کبیره است، حتی اگر مردم خبر نداشته باشند، حق حکومت ندارد.
چرا برخی افراد در مسائل اخیر به سمت ضربه زدن به ولایت فقیه رفتند و تلاش کردند جایگاه ولی فقیه را در نظام اسلامی زیر سوال ببرند؟
این مساله دو علت دارد و در واقع این حرکت از دو منشا سرچشمه میگیرد. یک حرکت از سوی مخالفان با نظام و انقلاب و امام است و از زمان حضرت امام این مساله کم و بیش وجود داشت و هنوز هم ممکن است در بعضی جاها شاهد چنین حرکاتی باشیم.
ولی همه این اظهارات را به پای ضدیت با انقلاب و دین نمیشود گذاشت، چرا که بعضی از این شعارها و مسائل به خاطر دفاع بد از ولایت فقیه و ارائه چهره نادرست از ولی فقیه است. ببینید ولی فقیه از اصل اسلام که مهمتر نیست؛ حضرت علی(ع) میفرماید اگر اسلام را بد معرفی کنید همچون پوستین وارونه میشود. شما اگر پوستین را درست بپوشید مظهر زیبایی و وقار خواهد بود و به شما گرما میدهد، اما اگر این پوستین را وارونه بپوشید نهتنها گرمی ندارد بلکه چهره کریهی به شما میدهد که موجب ترس و وحشت بینندگان میشود.
اینکه فرمودید چرا عدهای سخنان نامربوطی راجع به ولایت فقیه میزنند و حتی شعارهای نامربوطی دادند من خیلی صریح و شفاف عرض میکنم که متاسفانه بعضی از افراد و جریانها به جای آن که بیایند و صادقانه از ولایت فقیه دفاع کنند، از ولیفقیه سپری ساختهاند تا با استفاده از آن از منافع حزبی، گروهی و شخصی خودشان دفاع کنند. فرض کنید که یک فردی در جایی نماینده ولی فقیه است و مرتکب یک اشتباهی میشود و یک عده به او اعتراض میکنند. حال این فرد به جای اینکه اشتباه خودش را بپذیرد و وقتی میبیند که مردم قبولش ندارند، میآید و تمام منتقدان خود را به ضدیت با ولایت فقیه متهم میکند و میگوید چون که آقا به من حکم داده پس هرکس که به من معترض است پس با ولایت فقیه مشکل دارد.
در مجلس اول و بعد از شهادت شهید رجایی، همسر شهید رجایی در انتخابات میاندورهای تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. ایشان یک خانم به تمام معنا متدینه و فداکار بود و کسی بود که جوانیاش را همراه با شهید رجایی گذرانده بود و همچون یک کوه مقاوم بود و سه دوره هم در مجلس شورای اسلامی نماینده بود. ایشان در یک جایی به رفتار یکی از مسوولان اجرایی انتقاد شدید کرده بود و این مساله باعث شد که برای دوره چهارم مجلس این خانم با عنوان ضدیت با ولایت فقیه رد صلاحیت شد. شما ببینید در این کشور به همسر شهید رجایی برچسب ضدیت با ولایت فقیه میزنند. رحیمی آزاده، همان رزمندهای که در اردوگاه اسرا در عراق حاضر به مصاحبه نشده بود و واقعا باید او را قهرمان ملی نامید، بعد از اینکه به کشور بازگشت و مدرک دکترایش را گرفت در انتخابات مجلس هشتم با عنوان عدم التزام به ولایت فقیه رد صلاحیت شد که البته بعدا با وساطت تایید شد. من نمیگویم که هرکسی از راه برسد باید تایید شود ولی واقعا حقوق زیادی در این کشور با نام عدم التزام به ولایت فقیه ضایع شده است.
دلیل بسیاری از این رد صلاحیتها هم به خاطر این بوده است که یک شخص مثلا از صدا و سیما یا سپاه و یا سایر ارگانهایی که زیرنظر ولی فقیه هستند انتقاد کرده است و همین مساله باعث شده که به او برچسب ضدیت با ولایت فقیه زدهاند.
بنده در همین جا بصراحت اعلام میکنم که سپاه و بسیج از مسیری که حضرت امام طراحی کرده بودند خارج شدهاند. در عین حال به سپاه افتخار میکنم چون خودم یک سپاهی بودم. به بسیجی که امام میخواستند افتخار میکنم و معتقدم که آن بسیج باید در جامعه باشد. ....
سوال من الان راجع به قانون است.
ما الان قوانینی داریم که متاسفانه نادیده گرفته میشوند. البته من قبول دارم و باید افراد در عمل پایبند به قانون باشند. شما ببینید آقای خاتمی در سال 76 وارد انتخابات شد. نظرات و دیدگاههایی هم داشت و بدون این که ادعایی داشته باشد چارچوب اساسی ولایت فقیه را پذیرفته بود و در مسائل کلی کشور و قضیه هستهای، از دستورات رهبری اطاعت میشد آقای خاتمی جلسات هفتگی با رهبری داشتند و در بعضی جلسات ممکن بود که حتی بحثهای چالشی جدی هم داشته باشند و ایشان نظر خودش را بگوید. دلیل این مساله هم این است که ولی فقیه به معنی تعطیل شدن عقل در افراد جامعه نیست و هر کسی نظرش محترم است، اما اگر بعد از مشورت، ولی فقیه به جمعبندی رسید آن جمعبندی محترم است و دیگران باید اطاعت کنند.
اما در دولت آقای احمدینژاد که بسیار مدعی ولایتمداری است و دیگران در این دولت بسیار به ضدیت با ولایتمداری متهم میشوند شما میبینید که در عمل، فاصله خیلی زیاد است. از آقای دکتر احمدینژاد سوال کنید که چرا 4 وزیر کابینه خودشان را که اتفاقا وزرای مطرح کابینه و نزدیک به دفتر رهبری بودند یعنی آقای صفارهرندی، آقای اژهای، آقای لنکرانی و آقای جهرمی را عزل کردند. علت آن جز این است که آنها در جلسه به آقای رئیسجمهور گفتند که چرا شما به نامه رهبری در مورد عدم استفاده از یک فرد خاصی در مسوولیتهای بالا توجه نکردهاید. در دولت اول آقای احمدینژاد درست است که رهبری حکم نکردند ولی در مشورتی به رئیسجمهور فرموده بودند که خوب است شما از برخی چهرهها و وزرای موفق و متدین دولت پیشین استفاده بکنید و حتی آنطور که من شنیدم آقا از چند نفر هم نام برده بودند که من نمیخواهم اسم ببرم. در عمل آیا این رهنمود توسط دولت رعایت شد؟
با توجه به تعریف شما چنین مسائلی را نمیتوان به عنوان ضدیت با ولایت فقیه تعبیر کرد.
بله. من از ذکر این مطلب قصدم این بود که بگویم چرا در دولت آقای خاتمی که اینگونه مسائل خیلی بیشتر از دولت آقای احمدینژاد رعایت میشد، برخی رسانهها از جمله کیهان و برخی جریانات افراطی مدام آقای خاتمی و اصلاحطلبان را به ضدیت با ولایت فقیه متهم میکردند. من فضای کلی جامعه را عرض میکنم. نظر شما هم درست است و رئیسجمهور اختیار دارد و میتواند به مشورت رهبری عمل نکند، البته به آن نامهای که رهبری به ایشان در مورد فرد خاصی داده بودند باید عمل میکردند چرا که این مساله فراتر از یک مشورت بود و یک دستور بود.
بنابراین اسم چنین مسائلی را نمیشود ضدیت با ولایت فقیه گذاشت ولی جریانی که تا این حد پایبند نیست چطور جریان مقابل را به ضدیت با ولایت فقیه متهم میکند؟! در عمل واقعا باید دید که چقدر جریانها در ادعای خودشان صادق هستند. در همین جریانات بعد از انتخابات، مردم به رفتارهای شخص آقای احمدینژاد در مناظرهها و در مدیریتشان انتقاد داشتند. ولی اینها با زرنگی خاصی توپ را در زمین ولی فقیه انداختند و خودشان در حاشیه امن قرا گرفتند و اخیرا هم من شنیدم که آقای رئیسجمهور گفتهاند که من به این دستگیریها و بزن و ببندها اعتراض دارم. آیا واقعا ایشان اعتراض دارند؟ اگر اعتراض دارد به وزارت اطلاعات بگوید که چرا این افراد را میگیرد. مگر این افراد از جایی به جز وزارت اطلاعات دستگیر میشوند؟ چه کسی اصلا این مسائل را شروع کرد؟ چه کسی قبل از اعلام نتیجه قانونی جشن پیروزی گرفت؟
آقای احمدینژاد در حالی که هنوز رئیسجمهور دولت نهم بود و باید قانون را رعایت میکرد قبل از این که نتایج قانونی انتخابات اعلام شود، جشن پیروزی گرفت و مردم را خس و خاشاک نامید.
وقتی مردم خونشان به جوش بیاید ممکن است در این غلیان اجتماعی، افرادی هم از دایره قانون خارج شوند و شعارهای ساختارشکنانه سر دهند.
اما وقتی که یک نفر هنوز ساعتی از انتخابات نگذشته، اعلام پیروزی میکند، این هم اشکال است.
با این تفاوت که آقای احمدینژاد رئیسجمهور است و ایشان سوگند خورده است که به قانون اساسی عمل کند.
این مسائلی را که شما میگویید من نمیخواهم رد کنم ولی من میگویم وقتی یک نفر قبل از اعلام رسمی نتیجه انتخابات، اعلام پیروزی میکند این مساله چه جوی ایجاد میکند؟
عرض کردم که ما اگر بخواهیم آسیبشناسی انتخابات را مطرح کنیم بحث جدایی است. اگر کسی بگوید براساس اخباری که من به دست آوردهام پیروزی با من است اشکالی ندارد و در تمام دنیا هم مرسوم است. حالا این که بگوییم اگر چنین کاری نمیشد بهتر بود خب این مسالهای جداست.
البته از دید بنده انتخابات ریاستجمهوری دهم، قبل از شمارش آرا مخدوش بود و ادله قانونی هم برای این مساله دارم و اگر در جایی بخواهند به این مساله رسیدگی کنند من حاضرم ادله خودم را ارائه کنم. یعنی قبل از رسیدن به موضوعاتی چون شمارش و تقلب و این گونه مسائل، از دید من طبق قانون انتخابات ریاستجمهوری و قوانین جاریه کشور در امر انتخابات، انتخابات ریاستجمهوری دهم مخدوش بود.
لینک متن کامل گفتگو در سایت روزنامه جام جم
مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید:
در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا می توانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفاده ای برای امروز خودمان ببریم؟
در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانواده های شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته می شود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقد های جدیدی قرار داده است.
بعضی از این نقد ها بیشتر به مشابه سازی گرایش دارند، بعضی از آن ها روی تفاوت ها و مشابهت ها تاکید می کنند و بعضی دنباله ریشه های نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند.به هر حال این نقد ها فوق العاده مفید اند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه می توان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال 57 همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند.این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگان های نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در19 بهمن 1357 به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوق العاده ای دارد. در روز های منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابان ها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشه های مشروعیت بخش خود را به طور کامل در آن سال ها از دست داده بود حتی در پادگان ها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروه های شناسنامه دار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت توده های میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.
می توان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتناب ناپذیر بود؟
رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم می توان به قطع و یقین گفت که اگر پهلوی ها به میراث مشروطیت خیانت نمی کردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پید اکند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلوی ها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومت ها و تذکرات بی فایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجدد گرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلوی ها در حکومت نشان می دهد که در انقلاب مشروطیت ریشه های استبداد خود کامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشه ها در قالب های فرهنگی،اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده می کرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را می بوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری می دیدند.
عواملی که باعث بازتولید رژیم های استبدادی در ایران می شد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟
در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجه اند که دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجه اندکه با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گسترده ای برا ی اعتراف گیری های غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند . مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمی داند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحران ها و بازی های سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خار کننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزاد منشانه قوام آمده در سال ?? را می بینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده می شود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامه های وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما می بیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پرونده های قوه قضاییه حکم می رانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه می رسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.
بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشه ها ی استبداد شاهی می دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار می شود در حقیقت برای هشیاری وبرای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
انقلاب اسلامی حاصل تلاش و از خود گذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب می برد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشته ای سیاه به آینده ای روشن عبور می دهد و باقیمانده تفاله های خود کامگی را از بین می برد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشه ها و کرامت ذاتی انسان فراهم می سازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله می نامد و مردم را قسمت قسمت می کند تا عده ای بجان عده ای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه بجای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعتراف گیری از آنها وجود دارد، به این ریشه ها توجه می کرد.
گر چه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کرده ایم و قوه قضاییه ای که فرزند فرهیخته، آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها می نشاند، خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.
امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمول های مندرس شده ای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پرونده هایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند انسان های شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم می کنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روز ها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.
آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان می توانید مثال بیاورید؟
نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی می توان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده می کنیم. الان به طور واضحی دیده می شود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمی رسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله می نالند. عدم پاسخ گویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوه های هزینه کردن آن، بی اعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامه ریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلوی ها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانه ها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسیربط ندارد که معلمان چقدر حقوق می گیرند و چرا کم می گیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی می توانید بشنوید.
همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بی سابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین می گوید مسئله کهریزک بی خود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با باصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضی ها فرمان می دهند و تصمیمی می گیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییه ای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات می شود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس می توان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه می توانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخابات ها هم با انتخابات آن دوره پیدا می کند یکی دیگر از این نشانه ها است. شما شیوه رای گیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کرده ایم یا به گذشته؟
از مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شده اند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد….
مردم در مشروطیت عدالت می خواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان می دهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلت ها و یا مادر همه فضیلت های دیگر دانسته اند. من گمان نمی کنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود می کنند.
درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادی خواهانه مردم بروز و ظهور پیدا می کند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقه ای برای جلب آرا و خواسته های مردم مورد توجه قرار می گیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان می دهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.
در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بحساب می آمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به ان توجه کنیم حمایت از منافع اقشار زحمت کش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا می کند، هم ریشه های آزادی در جامعه عمیق تر می شود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر می شود.
امروز کسانی که مسئول شور بختی مردم و عقب ماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژه های بزرگ و عقب ماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّن ها و سیاست های بی سر و ته ولی عوام فریبانه سعی می کننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ?? چه بلایی به سر مملکت آورده اند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.
مخصوصا با ندانم کاری هایی که منجر به افزایش خطر تحریم ها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهی دست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشت ساز بودن تصمیمات و سیاست های اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیل های اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاع رسانی کمی صورت می گیرد.
عده ای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور می بینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟
انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری. راه حل های گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواسته ای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنا دار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی موردسوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراط کاری های اقتدارگرایان به جنبش آسیب می رسانند. اینکه شما مخالف خرافه گرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.
ولی اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت می شویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریز ریز بی خاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی برعبور از قانون اساسی را دنبال می کنند ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوءظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهره های منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصت طلبانه ای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش می گذارند. کسانی که تئوریسین های شاهی را در برنامه های خود علم می کنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.
شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که 22 بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید می دانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیره ای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصل اند.
هفت ماه برنامه کانال های کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانه ای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کرده اند، اثراتی داشته اند. ولی این اثرات ضعیف تر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواسته های دینی و تاریخی شان دست بردارن، همچنانکه نباید همچون حربه ای برای اتهام و سرکوب واقعیت های جامعه مورد بهره برداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکت های مردمی و بصورت خود جوش و غیر آمرانه بجوشد. همانطور که در سال ?? شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.
آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمی بندد؟
بنده جایی گفته ام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال 68 یکبار تغییر پیدا کرد می توان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گام های مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمی کند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینه های گزافی برای نقض کنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.
به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بی معنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی،اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقه مند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظه ای از قانون اساسی بویژه فصل سوم آن مورد بی اعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیل های دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کرده اند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام می زنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کرده اند و صدا و سیما را در انحصار خواسته های خود قرار داده اند، به سستی پایه های جمهوری اسلامی کمک می کنند.
در بیانیه شماره 17 اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند می توانند جریان آنرا بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن می تواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.
به عنوان سوال آخر در مورد راهپیمایی ها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید
راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند از هزاران عکس و فیلم های کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزها ی دیگر گرفته شده می توان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیری ها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال انچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد ،کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحله ای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشه ها و سلیقه ها امکان پذیر است. جا دارد بگویم، وقتی می گوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحله ای دست از روش های مسالمت آمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند.
آیا شما نماینده و سخن گویی در خارج دارید؟
در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخن گویی در خارج ندارد. یکی از زیبایی های فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را می زنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش می یابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح می کنم.
گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی می شود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟
مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس می شود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتناب ناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.
لینک مطلب